English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (6304 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
rounding U ایجاد دید بهتر در گرافیک
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
rounding U ایجاد یک حرف با فاهر بهتر
multipass overlap U سیستمی که چاپ با کیفیت بهتر از چاپگر matria-dot ایجاد میکند با تکرا خط حروف ولی تغییر مکان به آرامی
Viewdata U سیستم محاورهای برای ارسال متن یا گرافیک ازپایگاه داده به ترمینال کاربر به وسیله خط وط تلفن . که باعث ایجاد امکاناتی برای بازیابی اطلاعات , تراکنش ها , تحصیلات , بازی ها و خلاقیت میشود
outsells U بیشتر یا بهتر فروختن از بهتر فروش رفتن
outsold U بیشتر یا بهتر فروختن از بهتر فروش رفتن
outsell U بیشتر یا بهتر فروختن از بهتر فروش رفتن
outselling U بیشتر یا بهتر فروختن از بهتر فروش رفتن
interactive graphics U نگاره سازی فعل و انفعالی گرافیک فعل و انفعالی گرافیک محاورهای
ActiveX U سیستمی که توسط ماکروسافت ایجاد شده برای ایجاد و توزیع برنامههای کوچک
graphic U گرافیک
graphics U گرافیک
graphics, business U گرافیک
road movement graph U گرافیک راهپیمایی
management graphics U مدیریت گرافیک
calligraphic graphics U گرافیک خطاطی
analytical graphics U گرافیک تحلیلی
color graphics U گرافیک رنگی
passive graphics U گرافیک منفعل
better U بهتر
so much the better for me U بهتر من
so much the better U چه بهتر
all the better U چه بهتر
the more better the best U بهتر
better than U بهتر از
bit mapped graphics U گرافیک نگاشت ذره یی
graph U نقشه هندسی گرافیک
low res graphics U گرافیک با وضوح پایین
extending U گرافیک و نشانه ها است
extend U گرافیک و نشانه ها است
graphs U نقشه هندسی گرافیک
turtle graphics U گرافیک لاک پشتی
extends U گرافیک و نشانه ها است
national computer graphics association U انجمن ملی گرافیک کامپیوتری
modifying U بهتر کردن
ameliorative U بهتر شونده
The more the better . U هر چه بیشتر بهتر
ameliorating U بهتر کردن
ameliorates U بهتر کردن
preferably U بطور بهتر
ameliorator U بهتر کننده
the best of all U از همه بهتر
above rubies U بهتر از یاقوت
So much the better. U دیگه بهتر
might as well <idiom> U ترجیحا بهتر
on the mend <idiom> U بهتر شدن
modifies U بهتر کردن
modify U بهتر کردن
ameliorate U بهتر کردن
ameliorated U بهتر کردن
to change to the better U بهتر شدن
cote U بهتر بودن از
meliorative U بهتر شونده
meliorate U بهتر شدن
amelioration U بهتر شدن
prints U کیفیت متن یا گرافیک چاپ شده
zooming U بزرگ کردن یک ناحیه از متن یا گرافیک
printed U کیفیت متن یا گرافیک چاپ شده
print U کیفیت متن یا گرافیک چاپ شده
it was no better U هیچ بهتر نبود
ammunition modification U بهتر سازی مهمات
enhance U بهتر یا واضح تر کردن
enhanced U بهتر یا واضح تر کردن
enhances U بهتر یا واضح تر کردن
enhancing U بهتر یا واضح تر کردن
An ounce of prevention is worth a pound of cure. [Benjamin Franklin] <proverb> U پیشگیری بهتر از درمانه.
Just as well you didnt come . U همان بهتر که نیامدی
he works better U او بهتر کار میکند
it would be preferble to U بهتر خواهد بود
outplay U بازی بهتر از حریف
the better plan is to U بهتر این است که .....
to get back on one's feet U بهتر شدن [از بیماری]
I feel it is appropriate ... U به نظر من بهتر است که ...
modification U بهتر کردن مدل
An ounce of prevention is better than a pound of cure. <proverb> U پیشگیری بهتر از درمانه.
tea is preferable to water U چایی از اب بهتر است
more the merrier <idiom> U هرچی بیشتر بهتر
An ounce of prevention is worth a pound of cure. <proverb> U پیشگیری بهتر از درمانه.
out act U بهتر انجام دادن از
MCGA U استاندارد آداپتور گرافیک رنگی در کامپیوترهای IBM PC
presentation graphics U گرافیک برای نمایش اطلاعات تجاری یا داده
Hewlett Packard U مجموعه دستورات استاندارد برای شرح گرافیک
ncga U Computer National انجمن ملی گرافیک کامپیوتری
cad/cam U گرافیک کامپیوتری Aided Computer/AidedDesign anufacturingComputer
i know you better than he U من شما را بهتر میشناسم تااو
ameliorates U بهتر شدن بهبودی یافتن
ameliorated U بهتر شدن بهبودی یافتن
amended U بهتر کردن بهبودی یافتن
ameliorate U بهتر شدن بهبودی یافتن
amending U بهتر کردن بهبودی یافتن
hardening and temper U بهتر کردن تشویه ی فولاد
surpasses U بهتر بودن از تفوق جستن
surpassed U بهتر بودن از تفوق جستن
surpass U بهتر بودن از تفوق جستن
i should p stay at home U بهتر است در خانه بمانم
to get back on one's feet U وضعیت خود را بهتر کردن
ameliorating U بهتر شدن بهبودی یافتن
amend U بهتر کردن بهبودی یافتن
it peels better U بهتر پوست ان کنده میشود
Do you have anything better? U آیا چیزی بهتر دارید؟
This photo does not do you justice. U خودتان از عکستان بهتر هستید
It is better to know each others mind than to know each others language. <proverb> U همدلى از همزبانى بهتر است .
Better late then never. <proverb> U تاخیر بهتر از هرگز است .
target U پنجرهای که متن یا گرافیک روی آن نمایش داده می شوند
multicolour U استاندارد آداپتور گرافیک رنگی مناسب در کامپیوترهای IBM PC
tone U درجه تیرگی و سایه داربودن رنگ در گرافیک کامپیوتری
bit map U ناحیهای در کامپیوتر که برای گرافیک نگهداری شده است
colour U صفحه نمایشی که حروف و گرافیک ها را رنگی نشان میدهد
conceals U پنهان کردن یا نشان ندادن اطلاعات یا گرافیک به کاربر
conceal U پنهان کردن یا نشان ندادن اطلاعات یا گرافیک به کاربر
multimedia U ترکیب صوت و گرافیک و ویدیو و متن در برنامه کاربردی
colours U صفحه نمایشی که حروف و گرافیک ها را رنگی نشان میدهد
targeted U پنجرهای که متن یا گرافیک روی آن نمایش داده می شوند
targeting U پنجرهای که متن یا گرافیک روی آن نمایش داده می شوند
sprite U شی ای که اطراف صفحه نمایش در گرافیک کامپیوتری حرکت کند
tones U درجه تیرگی و سایه داربودن رنگ در گرافیک کامپیوتری
targetting U پنجرهای که متن یا گرافیک روی آن نمایش داده می شوند
targetted U پنجرهای که متن یا گرافیک روی آن نمایش داده می شوند
targets U پنجرهای که متن یا گرافیک روی آن نمایش داده می شوند
you ought to know better U شما باید بهتر از این بدانید
hole job U شکست دادن حریف با شروع بهتر
hole shot U شکست دادن حریف با شروع بهتر
I know best where my interests lie. U صلاح کارم را خودم بهتر می دانم
She has known better days in her youth . U معلومه که در جوانی وضعش بهتر بوده
follow up <idiom> U بهتر کردن کار با تلاش بیشتر
Better do it than wish it done. <proverb> U شروع عمل بهتر از آرزوى انجام آن.
think better of <idiom> U رسیدگی دوباره به چیزی وتصمیمگیری بهتر
paddled U وسیله دستی که نشانه گر یا گرافیک را در بازی کامپیوتر حرکت میدهد
paddling U وسیله دستی که نشانه گر یا گرافیک را در بازی کامپیوتر حرکت میدهد
presentation manager U واسط کار به گرافیک تامین شده توسط سیستم عامل OS/2
graphs U اشکال مختلف یک حرف با گرافیک و طرح خطی ثبت کردن
graph U اشکال مختلف یک حرف با گرافیک و طرح خطی ثبت کردن
target array U نمودار گرافیک نیروها و تاسیسات و وضعیت دشمن در منطقه هدف
paddles U وسیله دستی که نشانه گر یا گرافیک را در بازی کامپیوتر حرکت میدهد
paddle U وسیله دستی که نشانه گر یا گرافیک را در بازی کامپیوتر حرکت میدهد
outshoot U تعداد بیشتر و بهتر تیراندازی نسبت به حریف
adjustment U تغییر جزئی در چیزی تا بهتر کار کند
soil improvement U بهتر کردن جنس زمین برای بارگذاری
adjustments U تغییر جزئی در چیزی تا بهتر کار کند
He is the best physician as physicians go. U نسبت به سایر پزشکان از همه بهتر است
Better late than never! <proverb> U دیر رسیدن بهتر از هرگز نرسیدن است!
Better late than never. <proverb> U دیر رسیدن بهتر از هرگز نرسیدن است.
Do you have a room with a better view? U آیا اتاقی با چشم انداز بهتر دارید؟
Are you feeling any better? U آیا حال شما کمی بهتر است؟
swims U گرافیک کامپیوتری که به علت واحد نمایش خراب به آرامی حرکت میکند
filed U به صورت رکوردهای جداگانه که حاوی داده به حروف , ارقام و گرافیک است
file U به صورت رکوردهای جداگانه که حاوی داده به حروف , ارقام و گرافیک است
hercules graphics adapter U استاندارد برای آداپتور تک گرافیک با renolation بالا ساخت Hercules Carporation
handles U نمایش مربعی کوچک که قادر به تغییر شکل پنجره یا شی گرافیک است
handle U نمایش مربعی کوچک که قادر به تغییر شکل پنجره یا شی گرافیک است
swim U گرافیک کامپیوتری که به علت واحد نمایش خراب به آرامی حرکت میکند
carbonet hardness U درجه سختی آب و عاملی جهت تعیین رنگرزی بهتر
go-getter <idiom> U شخصی کار میکند برایبدست آوردن موقعیتی بهتر
You're improving. <idiom> U دارید بهتر می شوید [در انجام کارتان] [اصطلاح روزمره]
Better to go to bed supperless than to rise in debt. <proverb> U گرسنه خوابیدن بهتر است تا در قرض بیدار شدن.
desktop U در یک GUI فضای کاری که نمایش گرافیک از میز کار واقعی ای با نشانههای تلفن
graphic U زبان برنامه نویس کامپیوتر با دستورات توکار و مفید حین نمایش گرافیک
dejagging U نوعی فن گرافیک کامپیوتری برای رسم خطوط صاف کاراکترها و چند ضلعی ها
spline U در گرافیک کامپیوتری کثیرالجملهای چند قطعهای با تدوام مرتبه اول بین قطعههای ان
Quantel U شرکت گرافیک کامپیوتری که سیستم گرافیکی Hrrey , Paint box را تولید کردند
languages U زبان برنامه نویسی کامپیوتر با دستورات تو کار که برای نمایش گرافیک مفید هستند
language U زبان برنامه نویسی کامپیوتر با دستورات تو کار که برای نمایش گرافیک مفید هستند
aliasing U روش کاهش اثر لبههای دندانه دار در گرافیک با استفاده از سایههای خاکستری در لبه ها. 2-
bells and whistles U یک توضیح غیر رسمی ازویژگیهای بیشتر یک سیستم کامپیوتری که شامل گرافیک نمایش رنگی
anti- U روش کاهش اثرات لبههای دندانه دار در گرافیک با استفاده از سایههای خاکستری در لبه ها
quick kick U کوشش در ضربه زدن با پا درضمن پاس برای کسب موقعیت بهتر
sight window U بریدگی بالای کمان برای جاگرفتن تیر و دادن دید بهتر
monochrome U صفحه نمایش کامپیوتر که متن و گرافیک را سیاه و سفید و سایه دار و نه رنگی نشان میدهد
extending U استانداردهای گرافیک با resolution بالا توسعه نیافته توسط IBM که قادر به نمایش تا X پیکسل است
VT terminal emulation U استاندارد معروف ترمینال که کدهای به کار رفته برای نمایش متن و گرافیک را بیان میکند
extend U استانداردهای گرافیک با resolution بالا توسعه نیافته توسط IBM که قادر به نمایش تا X پیکسل است
startup screen U متن یا گرافیک نمایش داده شده در حین اجرای برنامه کاربردی یا کتاب چند رسانهای
extends U استانداردهای گرافیک با resolution بالا توسعه نیافته توسط IBM که قادر به نمایش تا X پیکسل است
adjust U تغییر دادن چیزی تا با موقعیت جدید مط ابق شود یا بهتر کار کند
adjusting U تغییر دادن چیزی تا با موقعیت جدید مط ابق شود یا بهتر کار کند
adjusts U تغییر دادن چیزی تا با موقعیت جدید مط ابق شود یا بهتر کار کند
styluses U وسیلهای مشابه قلم که در سیستمهای گرافیک کامپیوتری برای بیان محل نشانه گر در صفحه به کار می رود
stylus U وسیلهای مشابه قلم که در سیستمهای گرافیک کامپیوتری برای بیان محل نشانه گر در صفحه به کار می رود
multibank dynamic random access memory U حافظه با کارایی بالا که در کارت آداپتور ویدیو برای تامین نمایش گرافیک سریع به کار می رود
styli U وسیلهای مشابه قلم که در سیستمهای گرافیک کامپیوتری برای بیان محل نشانه گر در صفحه به کار می رود
sketching U روش گرافیک کامپیوتری که در ان دنبالهای از خطوط درطول مسیر مکان نما رسم شده یا طراحی می گردند
MDRAM U حافظه با کارایی بالا که در کارتهای آداپتور ویدیو برای تامین نمایش گرافیک سریع به کار می رود
lagged U زمانی که طول می کشد تا تصویر بهتر دیده میشود و پس از نمایش آن روی صففحه CRT
lag U زمانی که طول می کشد تا تصویر بهتر دیده میشود و پس از نمایش آن روی صففحه CRT
lags U زمانی که طول می کشد تا تصویر بهتر دیده میشود و پس از نمایش آن روی صففحه CRT
BMP U در گرافیک مشخصه سه حرفی نام فایل برای فایلی که حاوی تصویر گرافیکی -bit map شده است
description U زبان برنامه سازی که دستوراتی را برای معرفی اندازه موقعیت ونوع متن گرافیک روی صفحه می پذیرد
descriptions U زبان برنامه سازی که دستوراتی را برای معرفی اندازه موقعیت ونوع متن گرافیک روی صفحه می پذیرد
eraser U در یک برنامه گرافیک تابعی که به فضاهای تصویر اجازه پاک شدن میدهد و یا اینکه با رنگ شب صفحه یکسان شود
erasers U در یک برنامه گرافیک تابعی که به فضاهای تصویر اجازه پاک شدن میدهد و یا اینکه با رنگ شب صفحه یکسان شود
sprites U اشیاء کوچک و با وضوح بالاکه روی مانیتور بطورمستقل از متن یا گرافیک دیگرمی توان حرکت داده شوند
positive U که متن و گرافیک به رنگ سیاه ری زمینه سفید نشان داده میشود تا از صفحه چاپ شده تقلید کند
It must be left to the future to repeat the study under better controlled conditions U این را باید به آینده باقی گذاشت که پژوهش را در شرایط کنترل شده بهتر تکرار کرد.
storage U TRC مخصوص برای گرافیک کامپیوتری . تصویری را روی صفحه برمی گرداند بدون نیاز به عملیات تنظیم مجدد
graphics U در کامپیوتر که دستورات نرم افزاری را به سگنالهای الکتریکی تبدیل می کنند که گرافیک را روی صفحه تصور متصل نشان میدهد
VT terminal emulation U مجموعه استاندارد کدها سافت Digital Gquipment Corpcration برای کنترل نحوه نمایش متن و گرافیک روی ترمینالها
adapter U در کامپیوتر که حاوی دستورات نرم افزاری مبدل به سیگنالهای الکتریکی است تا گرافیک را در صفحه تصویر متصل به آن نشان دهد
texture mapping U 1-جلوههای ویژه گرافیک کامپیوتری با استفاده از الگوریتم هایی برای تولید تصویری که مانند سطح چیزی به نظر می آید.
The answer to terrorism must be better intelligence and improved international cooperation. U پاسخ به تروریسم باید اطلاعات بهتر سازمان مخفی و بهبودی همکاری های بین المللی باشد.
thumbnail U نمایش گرافیکی فریف یک تصویر, به عنوان یک روش سریع و مرسوم برای مشاهده محتوای گرافیک یا فایل PTP پیش از بازیابی
thumbnails U نمایش گرافیکی فریف یک تصویر, به عنوان یک روش سریع و مرسوم برای مشاهده محتوای گرافیک یا فایل PTP پیش از بازیابی
Recent search history Forum search
2New Format
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
1wave motion occurs in the elastic half-space and also radiation damping takes place
4express, overexpression
1to as
1she kept the polite small talk going.
1i was rebelling now
1jenny tried to explain that Barretts had to eat,just like other people
1offshoring
1wildlike
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com